حاشه های فیلم لانتوری
سینما دوست : « لانتوري » روايتي مستندگونه دارد که طي آن شخصيت هايي که فيلم در حال مصاحبه با آنان است رو به دوربين از جزئيات پرونده گروه لانتوري مي گويند و صحبت هاي ضد و نقيضي نيز در اينباره مطرح مي شود که اختلاف ديدگاه افراد مصاحبه شونده نشانگر اختلاف جامعه بر سر رويکردي است که اين گروه سارق در پيش گرفته است؛ عده اي معتقد هستند که اين افراد مي بايست به اشد مجازات برسند و نابود شوندو عده اي ديگر معتقد به ريشه يابي و رفع آن هستند.
زماني که فيلم از اين مقدمه طولاني فاصله مي گيرد، ما با چهار شخصيت آشنا مي شويم که در کنار يکديگر قرار گرفته و شروع به سرقت و زورگيري مي کنند. بخش زيادي از فيلم به نحوه زورگيري اين افراد و داستانهايشان اختصاص دارد اما پس از مدتي رويه بطور کل عوض شده و داستان عشق پاشا به مريم به عنوان داستان اصلي مطرح مي شود. متاسفانه درميشيان علي رغم ساختار متفاوتي که براي روايت داستان خود انتخاب کرده، موفق نمي شود در پرورش شخصيت هاي داستان به بلوغ کامل برسد و ضعف هاي زيادي در آن مشاهده مي شود.
اصلي ترين اين تناقضات متوجه شخصيت اصلي مرد يعني پاشا مي باشد که در طول داستان تعاريف متفاوتي از او به مخاطب ارائه مي شود. در لحظاتي او يک خلافکار خطرناک معرفي مي شود اما لحظه اي ديگر در پرورشگاه در حال بازي با بچه هاست. در ادامه وي پس از زورگيري هاي متعددش، به فردي ضربات چاقو وارد مي کند اما بلافاصله به گريه مي افتد و تماشاگر هرگز دليل اين حجم از رفتارهاي متفاوت و عجيب و غريب پاشا را متوجه نمي شود. فيلم حتي تصوير درستي از دلايل عاشق شدن پاشا ارائه نمي دهد و تنها توضيح را در اينباره ملاقات دختر در پرونده مربوط به پسرخاله پاشا معرفي مي کند که ابداً نمي تواند دليل مناسبي براي مجنون شدن پاشا باشد.
در طرف مقابل، شخصيت پردازي مريم نيز دچار مشکلاتي است. در« لانتوري » گفته مي شود که مريم به شدت پيگير آزادي افرادي است که به قصاص محکوم شده اند و در اين راه بدترين اتفاقات را نيز به جان مي خرد. از وي حتي مقاله اي در روزنامه اي خارجي چاپ شده که نشانگر ثابت قدم بودن وي مي باشد. اما فيلم هرگز دليلي براي رفتارهاي خاص و بعضاً عجيب مريم ارائه نمي دهد و هيچ اطلاعاتي از زندگي و گذشته او نيز در اختيار مخاطب قرار نمي گيرد. در بخش هايي از فيلم وي به همراه پاشا نزد خلافکاران مي رود تا از خلافهاي واقعي عکس بگيرد اما کمترين دليلي براي اين عکاسي وجود ندارد.
اما نقطه قوت داستان « لانتوري » را مي توان در يک سوم پاياني فيلم و پرداختن به سوژه اسيدپاشي دانست که تماشاگر را به شدت تحت تاثير قرار مي دهد. در اين دقايق از فيلم مخاطب به خوبي با زجرهاي يک قرباني اسيدپاشي مواجه مي شود و از نزديک فرصت اين را مي يابد که دنياي اين افراد را لمس کند. به نظر مي رسد تاکيد فيلمساز بر نشان دادن نماهاي کلوزآپ از قرباني اسيدپاشي به همين دليل انجام گرفته تا مخاطب بتواند واقعيت را عريان تماشا کند و تحت تاثير قرار بگيرد. تا به امروز هيچ اثري در سينماي ايران نتوانسته دنياي فرد قرباني اسيد پاشي را با چنين جسارتي به تصوير بکشد.بازي بازيگران فيلم نيز اگرچه عالي نبوده اما متناسب با فضاي فيلم است. نويد محمد زاده که به نظر مي رسد جنس بازيهايش دائم از فيلمهاي مختلف به يکديگر منتقل مي شود، در اين فيلم نيز شکل و شمايلِ « ابد و يک روز » را دارد و بازي اش نيز تفاوت چنداني با دو سه فيلم اخيرش ندارد. با اينحال محمد زاده توانسته گليم خود را از آب بيرون بکشد. مريم پاليزبان گزيده کار هم که هر چند سال يکبار در قاب تصوير قابل رويت است، در نقش مريم به نظر مي رسد که بهترين انتخاب بوده و همانطور که در فيلم شرح داده مي شود، کاريزمايي دارد که مي تواند باعث شود تماشاگر او را دوست داشته باشد! در اين ميان شايد تلف شده ترين استعداد فيلم را بايد باران کوثري دانست که در مجموع پرداخت بد شخصيت او باعث شده توجه تماشاگر خيلي معطوف به او نباشد. ما هرگز دليل بزهکاري او را متوجه
نمي شويم و در نهايت نيز زماني که از علاقه اش به پاشا مي شنويم، غافلگير مي شويم چراکه فيلم در طول داستان هيچ لحظه دونفره اي که نزديکي اين دو را به يکديگر نشان دهد به تصوير نمي کشد.« لانتوري » دنياي تيره و تار قربانيان اقدام وحشتناک اسيدپاشي را ، هرچند در دقايقي، به تصوير مي کشد و مخاطب اينبار بر پرده عريض سينما مي تواند بيشتر از هر زمان ديگري نسبت به اين اقدام تنفر پيدا کند. کليدي ترين ديالوگ فيلم رامي توان ديالوگ پاياني آن دانست که در آن شروعي دوباره و ساختن جامعه اي بهتر به چشم مي خورد. ديالوگي که در آن قرباني اسيد پاشي رو به دوربين مي گويد :«مي خوام بلند شم، الان با اين چهره بهتر مي تونم رضايت کساني که محکوم به قصاص هستند رو بگيرم!» فيلمساز با اين ديالوگ کليدي مجددا اميد را به دل تماشاگر و جامعه ايران وارد مي کند و از او مي خواهد تا پس از ديدن اين حجم از رنج، حالا براي ساختن جامعه اي بهتر به پا خيزد تا اين دست از اقدامات براي هميشه از بين برود.«لانتوري » از معدود آثار سينماست که حتما بايد ديده شود و به ديگران نيز توصيه شود تا جامعه به آگاهي بيشتري در ارتباط با معضل «اسيدپاشي » دست پيدا کند.
افرینش